نزدیک به پنج سال در یک شغل غذایی فوق العاده کار کردم که بیشتر من را پشت میز نگه داشت روزهایم را صرف تحقیق درباره ایدهها، ویرایش دستور العملها و نوشتن در مورد غذا میکردم تا عصر، گرسنه بودم. نه فقط به این دلیل که تمام روز را به فکر غذا گذرانده بودم.
من تنها زندگی میکردم، اما دوستان و همسایههای زیادی داشتم که در غنایم سهیم بودند، بنابراین تصمیم گرفتم به خودم بیاموزم که هر چیزی را که میتوانم از صفر بسازم.
از نان های خمیر ترش گرفته تا مخلوط ادویه ها تا سس کچاپ خودم من وسواس داشتم. طولی نکشید که این وسواس مسیر مشخص جدیدی پیدا کرد: کنسرو کردن.
وقتی بزرگ شدم مربای آلو سیاه می خوردم، اما فراموش کرده بودم که چقدر رضایت بخش است. کنسرو کردن واقعاً بهترین فصل را به تصویر می کشد تا بتوانید کمی از آن را در قفسه خود نگه دارید.
طولی نکشید که در پشت بازارم داشتم شیرین صحبت می کردم تا انگور کنکورد را انتخاب کنم. من ساعتها را در بازار کشاورزان مرتب میکردم تا هلوهای بسیار رسیده را پیدا کنم. و من یک تن شیشه سنگ تراشی خریدم. منظورم یک تن است.
جاهایی برای نگهداری محصولات تمام شده تمام شد. وقتی برادرم به مرکز سرگرمی من رفت و در جستجوی یک دی وی دی و با دو دست ترشی بیرون آمد، می دانستم که رسماً دیوانه نگهداری هستم.
در حالی که تابستان فصل اصلی نگهداری من بود، من دوست داشتم کارهای نگهداری را پیدا کنم تا در تمام طول سال مشغول نگه دارم. مارمالاد را وارد کنید: بهترین راه برای گذراندن یک بعد از ظهر زمستانی، بطری کردن بهترین فصل مرکبات.
من متوجه شدم که بسیاری از مردم از اصطلاحات برای برخی از محصولات کنسرو شده شیرین به جای یکدیگر استفاده می کنند. در حالی که این احتمالاً برای کسی که نان تست خود را با ثمرات کار شما می نوشند، خیلی اذیت نمی شود، چند تفاوت وجود دارد که ارزش توجه دارد.